این "کادیلاک اسکالید ایی اس وی پلاتینیوم " جدیده. ماشینی که اینجا داریم نسخه بلند و تاپِشه. در کنار بعضی از مدل های تاپِ تسلا، این گرون ترین ماشین آمریکاییه که الان میتونید بخرید. این ماشین با هزینه حمل و آپشن هاش "نود و هفت هزار و هشتصد" دلار قیمت داره. امروز میخوام بهتون "کادیلاک اسکالیدِ" صد هزار دلاریو بهتون نشون بدم.
من "اسکالید " رو انتخاب کردم چون در حال حاضر نماد توانگری و زیاده خواهیِ آمریکاییه. سایزش خیلی بزرگه، جلو پنجره با عظمتی داره و از یه موتور غول پیکر "وی اِیت" بهره میبره. پس امروز اینو بهتون نشون میدم. بهتون نشون میدم که کادیلاک صد هزار دلاری چجوریه. در آخر یه سری به جاده میزنیم تا ببینیم سواریش چطوره.
قبل از اینکه کارو شروع کنیم یه تاریخچه مختصر براتون میگم. اولین نسخه "اسکالید " مربوط به 20 سال پیشه. اون زمان این ماشین خنده دار بود، یک "شورولت تاهو" بود با مقداری چرم، یه سری چوب مصنوعی و لوگوی کادیلاک در وسط فرمون. حس فوق العاده ای داشت برای اون زمان. اونو گذاشتن کنار و حالا اینو داریم. چهارمین نسل "اسکالید " بتازگی عرضه شده. یک ماشین بزرگ با موتور "وی اِیت" و قدرت 420 اسب که صفر تا صدو تو 6 ثانیه میره. این برای یه شاسی بلند که "دو هزار و هفتصد" کیلوگرم وزن داره خیلی خوبه. اما همه چی به استایل و قدرتش ختم نمیشه. این ماشین به کلی امکانات خوبم مجهز شده. مثل چیزی که من همیشه تو "اسکالید " ها دوس داشتم، یعنی چراغ عقبش. اینو ببینید، چراغ عقبش این چراغ سرتاسریه. کلِ این، هم چراغ عقبه و هم چراغ ترمزه. نگاش کنید به این بزرگیه. چراغ ترمزش نصف قدمه!
طول چراغ عقبش صد سانته. تو خیابون بودم که یکی ازینا رو دیدم. دیدم که چراغای عقبش روشن شد، گفتم عجب چیزیه. این دیوونه بازیا فقط به قسمت عقبش محدود نمیشه. به چراغای جلوش نگاه کنید؛ خیلی باشکوهن. لامپای بزرگ درست مقابلتون هستن و هرکسی که نگاشون کنه رو میترسونن و از لحاظ بصری مثل اینه که تمام این مسیرو تا زیر سپر رفتن. جلوپنجره اش هم همینطوره. به عظمت این جلوپنجره کرومی نگاه کنید و مهمتر از همه به این لوگوی کادیلاک نگاهی بندازید. سرم رو کنارش میذارم... خودتون مقایسه کنید.
منظور من از ابعاد، ابعاد کلی ماشینه. اما اول بذارید برم پشتش. طول این ماشین "پنج و هفت دهمِ" متره و ازین جهت 60 سانتیمتر از نسخه بلندِ "رنجرور" کشیده تره و 91 سانتیمتر از "رنجرور" معمولی کشیده تره. با ضرب طول در عرض این ماشین متوجه میشید که "دوازده و یک دهم" متر مربعه. این معادل مساحت یک اتاق هتل معمولی تو نیویورکه. با یه اتاق تو نیویورک رانندگی کنید.
البته که داخل "اسکالید " پر از امکاناته. اول باید سوارش بشیم و وقتی میخواید اینکارو بکنید متوجه میشید... که پله ورودی ماشین بطور برقی پایین میاد. پس میتونید پاتونو بذارید روش و سوار ماشین شید و بعد... .
حالا راجع به تجهیزاتش صحبت کنیم. یکی از چیزایی که بیشتر از همه دوس دارم عملکرد لمسی سیستم سرگرمی اطلاعاتیشه. شما دارید تو جاده رانندگی میکنید و متوجه میشید هیچ آپشنی به نمایش در نمیاد؛ نه اطلاعات آب و هوا و نه رادیو.. خب چجوری باید اینارو تغییر بدید. وقتی انگشتتونو نزدیک صفحه لمسی بکنید، یه منویی براتون ظاهر میشه تا بتونید یه سری چیزا رو تغییر بدید. درهرصورت صفحه پر از چیزاییه که شما میخواید باشه.
نکته مثبت دیگه-َش برخلاف نمایشگرای لمسی دیگه، وقتی صفحه نمایش اینو لمس میکنید یه ویبره میزنه؛ نه تنها ویبره داره بلکه یه صدایی هم میده
تا بهتون بفهمونه یه چیزیو لمس کردید.
یه چیز خوب دیگه، اینجا زیر پانل چوبیش، وسط این جالیوانیاست. این جالیوانیا معمولی نیستن، خاصن. وقتی کنسول بزرگ وسطو باز میکنید، یه جعبه بزرگ پیدا میکنید که معمولی نیست، بلکه یه یخچاله. این ماشین "هدآپ دیسپلی" هم داره که اطلاعاتو روی شیشه جلو منعکس میکنه. رنگیه و میتونید شخصی سازیش کنید. میتونید تنظیم کنید که جهتتونو مشخص کنه، موزیکی که دارید گوش میدیدو نشون بده؛ محدودیت سرعت داره که چیز خوبیه و حتی تاکومتر هم داره.
قابلیت جابجایی هم داره که خیلی خوبه. یه دکمه ای سمت چپ فرمون هست که میتونید باهاش کادر اطلاعات هدآپ دیسپلی رو روی شیشه جلو جابجا کنید.
پشت آمپرشم یه عالمه ویژگی و اطلاعات مفید داره. سمت راستی رو ببینید که تو چه جهتی حرکت میکنه. موقعیت تلفنتون، آپشن ها و موزیکی که دارید گوش میدید رو ببینید. در بخش وسط میتونید سرعتو بصورت دیجیتالی نگاه کنید یا مثل قدیم بصورت آنالوگ ببینید. در سمت چپ کلی آپشن برای نمایش وجود داره. فشار باد لاستیک، مصرف متوسط سوخت و ولتاژ باتری؛ کلا کار باهاش خیلی سادهست و ماهرانه طراحی شده.
خب همه اینایی که گفتیم از طریق دکمه های روی فرمون کنترل میشن و باید تایید کنم که آرایش دکمه های روی فرمون فوق العاده مناسبه. 17 عدد دکمه روی فرمون هست. در سمت راست فرمون فلش بالا و پایین دارید؛ بالای اون، فلش چپ و راست وجود داره و وسطشم دکمه انتخاب رو گذاشتن.
اساسا شما یه دکمه دارید که روش یه دکمه دیگه هست و روی اون یه دکمه دیگه. وقتی نگاه میکنید کلی دکمه هست و شما خیلی از این دکمه ها رو حتی نمیدونید چکار انجام میدن.
مثلا اینجا یه دکمه هست که عکس یه بچه رو کشیده. اینجا یه دکمه هست که روی سپر اتومبیل خط مورب زده، انگار که: از دسترسی به سپر منع شدید!
یه دکمه اینجاست که بالای صندلی عکس یه نفر کشیده که داره شنا میکنه و اینم یه دکمه ست که برفو داخل پنجره نشون داده. خوشبختانه حداقل یه چیزی هست که خیلی قابل فهمه، اونم داشبورده؛ فشارش بدید تا ببینیدش.
تو ماشینی که به دکمه و سوئیچ علاقه زیادی داره، تصمیم گرفتن که از شر یه سری از کنترل های سنتی خلاص شن و بجاش مثلا بجای کنترلر دایره ایِ صدا، یه چیز لمسی بذارن تا با کشیدنش به راست صدا بالا بره و با کشیدنش به سمت چپ پایین بیاد.. بالا... پایین، بالا... پایین.. اعتیار آوره!
البته همه لذت ها برای سرنشینای جلو نیست. برای سرنشینای عقبم سیستم سرگرمی تعریف شده. یه اهرم رو روی سقف فشار میدید تا نمایشگرش پایین بیاد. اما چی میشه اگه دو سرنشین به تفاهم نرسن؟ خوشبختانه دو عدد نمایشگر دیگه هم در پشتِ پشتْ سریِ صندلیای جلو تعبیه شده؛ دقیقا بخاطر همین موضوع و همه اینا هم مال خود کارخونهست. این ماشین مدل پلاتینیومه که در عقبش سه تا نمایشگر داره.
احتمالا راجع به روشن شدن چراغ های جلو هنگام باز کردن قفل ماشین شنیدید؛ خب تو این ماشین نه تنها چراغای جلو روشن میشن، دستگیره های در هم تو شب وقتی نزدیکشون میشید روشن میشن. این خیلی خوبه و بهتون این حسو میده که بعد یه روز کاری دارید برمیگردید به محیط دلچسب و آرامش بخشتون.
این ویژگی های خوب حتی این پشت هم وجود دارن. اینجارو ببینید. دکمه ای هست که میتونید از طریقش صندلی ردیف سوم رو تا کنید. تو شاسی بلند های لوکس چیز کاملا عادیه. دکمه هایی اینجان که میتونید باهاشون صندلیای ردیف دوم رو هم بخوابونید و دیگه از شر اهرم ها و دسته های اذیت کننده و روی مخ خلاص شید. یه دکمه اینجا میزنید، اونا میخوابن.
این ازون ماشیناییه که میتونید پاتونو زیرش تکون بدید تا صندوقش باز شه. بذارید نشونتون بدم.
دیدید چقدر آسون بود؟ خیلی راحت تر از فشار دادن یه دکمه بود!
این "اسکالید " یه مشکلی داره. با اینکه دارید صد هزار دلار بابت خرید یکی از گرون ترین ماشینای امریکایی پول میدید هنوزم نشونه هایی از 20 سال پیش دَرِش وجود داره. این ماشین در زیر پوستش یک کامیون شورولته و بعضی وقتا این مساله رو یه کم نشون میده.. شاید یکم زیاد!
من سوار تمام شاسی بلند های لوکس و فول امکانات شدم. دسته دنده هاشون واقعا خیلی خوبن. تو "رنجرور" وقتی ماشینو روشن میکنیم دسته دنده ش به آرومی و بطور خودکار میاد بالا. اما مال این رو ستون فرمونه و به اینور و اونور جابجا میشه. دیوونهست. انگار که سوار وانت شورولت سال 85 شدی، خلاصه که چیز افتضاحیه.
یه چیز دیگه هست که واقعا باهاش حال نمیکنم و کلا تو اکثر محصولات "جی اِم" اینو میگم چون صد هزار تا پولشه؛ اون این دسته ی احمقانه و پیچیده ایه که از فرمون زده بیرون. نگاش کنید، برف پاک کنای جلو، عقب، آب پاش، چراغ ها، راهنماها، یه سوئیچ، و یه دکمه داره. کلش جلو میره، بعد بخشیش جلو میره و آخرش یه دکمه کوچکو بابت برف پاک کن عقب فشار میدید. خیلی پیچیده ست. روش نوشته های زیادی داره. این چیزا تو شورولت تاهو وجود نداره چه برسه به "اسکالید " صد هزار دلاری. یه چیز دیگه که ناامیدم کرد پانل های دره. اونا در مقایسه با رقبا واقعا چیپن.
در قسمت عقب خبری از جالیوانی برای سرنشینان ردیف دوم نیست. تنها جالیوانی که وجود داره داخل پانل دره که هم کم عمقه و هم قطر کمی داره و در واقع نمیتونه هر بطری نوشیدنی ای رو تو خودش جا بده.
یه المان دیگه که تو "اسکالید " چیپ طراحی شده.. خب قبلش بگم "اسکالید" یه چیزی داره که من عاشقشم. شما میتونید بطور مجزا این قسمت شیشه ای رو باز کنید تا بتونید یه چیز کوچکو داخل صندوق بذارید یا ازش بردارید، خیلی از ماشینا دیگه همچین چیزی ندارن. اما برای ساخت همچین چیزی کادیلاک یه کار نه چندان خوب کرده؛ چراغ ترمزو بالای این شیشه نصب کرده و برای اینکه بتونه سیم کشی این چراغو انجام بده
این سیم های عجیب و فنر مانندو تعبیه کرده. منظورم این نیست که اینا چیپ باشن اما بنظر که راحت میشکنن، در صورتی که هدف این بوده که تو این قسمت بار بذارن.
یه طراحی چیپ دیگه چراغ های "اِل ایی دی" خشن "اسکالید " در جلو و عقبشه؛ در پایین برای چراغ های راهنما از هالوژن های قدیمی و ارزون استفاده شده. هربار که چراغ راهنماتون چشمک میزنه، اینو با خودتون تکرار میکنید.. کاهش هزینه.. کاهش هزینه..
آخرین قسمت ناامید کننده اینه. سقف پانورامیک؛ در حالی که تو تک تک رقبای "اسکالید " بکار رفته، اما کادیلاک همچین چیزیو برای "اسکالید " تعبیه نکرده .. چرا واقعا؟
بنابراین یه سری چیزای خوب وجود داشت، یسری چیزای ناخوش هم از شورولت توش دیده میشه. سوال اصلی نحوه سواری این ماشینه.
خب الان داریم با "اسکالید " رانندگی میکنیم. اولین چیزی که بدون شک حس میکنم اینه.. این ماشین واقعا واقعا بزرگه. خب شخصی که من این ماشینو ازش قرض گرفتم، پنجره های پشتو تیره کرده و وقتی پشتو نگاه میکنم انگار که تو یه گودال هستم. عموما دیدن پشت ماشین کار سختیه.
بطرز شگفت انگیزی آرومه. عایق سازی صداش به مراتب از تاهو بهتره. اینم بگم که یه ذره صدای ترق ترق هم به گوش میرسه. بنظر سنگین نمیاد، چون که فرمونشو خیلی سبک ساختن؛ روی جاده شناوره و شما کامل از محیط بیرون ماشین مجزا هستید و حس نمیکنید دارید با یه ماشین خیلی بزرگ رانندگی میکنید. وقتی به آینه نگاه میکنید.. هِی! اون منم اونجا...
بی صدایی این ماشین در مقایسه با " "تاهو " یا "یوکان " خارق العادهست. اونا از مواد عایقِ صدای بسیاری تو این ماشین استفاده کردن. کیفیت سواریش فوق العادهست. واقعا میگم.. خیلیی روونه.
با اینکه ماشینو بخاطر استفاده بسیار از قطعات "تاهو" سرزنش کردم
وقتی پشت صندلی راننده میشینید، درواقع خیلی ازونا رو نمیبینید. خیلی از چیزایی که جلوم میبینم عالی اَن.
یه صدای ترق ترقی از فرمونش درمیاد. خب 36 هزار کیلومتر باهاش راه رفته.
یه چیز جالب اینه که این ماشین اونقدراهم حس شناور بودنو نداره.
"تاهو" و وانت ها بیشتر این حسو القا میکنن. تعلیقش رو باید بهتر میکردن.
یچیزی که فهمیدم اینه که این شهر به داشتن آب گذرهای مخصوص سر تقاطع ها معروفه و متوجه شدم که "اسکالید " هنگام رد شدن ازینا خراش برمیداره. ارتفاع خالص این ماشین از سطح زمین اونقدر بالا نیست. اگه حتی یک ذره به آفرود با این ماشین فکر میکنید بدون شک انتخاب خوبی براتون نیست.
یه کم باهاش گازبدیم ببینیم چطوریه......... میدونید.. حس میکنم سریعه.. خب سریعه. شتاب گیری تندی داره، بنظرم بزرگترین مشکلش اینه که شما تا حد زیادی از حس و حال بیرون جدا هستید. من الان چند متره که دارم باهاش گاز میدم اما حس نمیکنم که سریع باشه. یکم عجیبه ها.. میدونید صفر تا صدش نزدیک هفته، ولی من الان میگم که حس میکنم کنده.
وقتی من تو یه جاده باز مثل این باشم که 3 باند 6 باند یا هرچی داشته باشه، حس میکنم تا ابد میتونم باهاش رانندگی کنم با این همه تجهیزات لوکسی که کنارمه.
من پشت "گرند چروکی " هم نشستم و باید اعتراف کنم که اون بهتر بود. این ماشین به نظر بزرگتر و بلند تر میاد.
الان پشت چراغ قرمزم و موزیکی هم پخش نمیشه. هیچ صدایی نمیشنوم. حتی یه صدای ریز از بیرون به گوشم نمیخوره.
خب اینم از "اسکالید ایی اس وی پلاتینیوم ". خودم بشخصه هیچوقت این ماشینو نمیخرم. خیلی بزرگه، خیلی تو چشمه و خیلی تو همه چی زیاده روی کرده و عظیم الجثه ست؛ جلو چشه و خیلی کرومیه. اما بعد چند روز رانندگی باهاش فهمیدم چرا بعضیا اینو میخرن.
وقتی سوارش هستید فکر میکنید سلطان جاده اید، رو تخت پادشاهیتون نشستید و از همه چی به دورید و تکنولوژی احاطهتون کرده. با این هیکل گنده یه موتور بزرگ "وی اِیت" هم دراختیار دارید. میدونید در دهه 50 مردم کادیلاک های بزرگ با دماغه های باریک و کشیده در انواع رنگها میخریدن تا حضورشونو به رخ بکشن. الان 60 سال گذشته و با این میتونید اون حال و هوا رو تجربه کنید.
تا کنون هیچ دیدگاهی ثبت نشده است.
اولین نفری باشید که در مورد این موضوع نظر می دهد.