ویکتور وُک در سال 1970، میخواست جهان رو متقاعد کنه که موتورهای باتری‌ای بهترین راه ممکن برای نیرو دادن به ماشینن. البته بعد از یه سال کار روی نمونه، اونقدر هم مطمئن نبود. با این وجود که وُک از هیچ تلاشی دریغ نمیکرد اما انگار چیزی اشکال داشت. 
وک یه نابغه بود و خیلی از اختراعاتش برامده از طرز فکرش درمورد مسائل بود. توی کارگاهش مدام فکر میکرد.
 وُک، پی‌اِچ‌دی الکترونیک داشت و روی قطعات هواپیماها، برق ولتاژ بالا و حتی پروژه‌ی مَنهتن که منجر به ساخت اولین بمب اتم شد، کار کرده بود و بعد برای تحول ماشینها تلاش کرد.
امریکا در دهه‌ی 70، مشکلی داشت که نیازمند راه‌حل بود. اون زمان، دوره‌ی ماشین‌های بنزینی و گازوئیلی بود، امریکایی‌ها عاشق ماشین‌های گُنده و سریع و پرقدرت بودن. چیزایی مثل آلایندگی، و ظرفیت موتور برای تبدیل سوخت به انرژی، چندان شنیده نشده بود و بهش فکر نمیشد.
 وُک، میخواست تا سوخت دیگه‌ای رو جایگزینِ گازوئیل و بنزین، کنه. کارش رو به عنوان دانش‌اموز تو یه کالج شروع کرد. تو ساخت یه ماشین برقی همکاری کرد که در مسابقات دانش‌آموزی آمریکا برنده شد. اما بعد از سه دهه و آزمایشهای متعدد و ناامیدکننده، متقاعد شد که ماشین تمام برقی جوابگو نیست.
مشکل اساسی ماشین تمام برقی، باتری‌اشه. انرژی تولیدیِ باتریِ معمولی، ¬یک دهمِ گازوئیله. 
باتری‌ها در مقایسه با موتورهای بنزینی نمیتونستن به میزان کافی انرژی ذخیره کنن، و رفتن به مسافتهای دور و سرعت باهاشون ممکن نبود. 
بعد وُک به دنبال راهی برای ترکیب قدرت موتور بنزینی با کارایی و پاکی موتور برقی، بود. 
فکر میکرد که چطور میشه این دو موتور رو با هم ترکیب کرد. 
رویای او استفاده از موتور بنزینی برای تقویت قدرت موتور برقی و در نتیجه حرکت دادن چرخ‌ها بود. جالب اینجاست که حرکت موتور بنزینی با سرعت ثابت، با جلوگیری از بالا و پایین شدنِ دور موتور، آلایندگی رو کاهش میده. همچنین کارایی بسیار بالایی داره، چون موتور برقی تنها بخشی از قدرت موتورهای بنزینی رو تو سرعت‌های پایین استفاده میکنه، بقیه قدرت رو در باتریها ذخیره میکنه. با شتاب گرفتن ماشین، باتریها نیروی بیشتر رو فراهم میکنن. 
کاهش مصرف سوخت و از بین بردن آلایندگی‌ها، بدون کم شدن عملکرد موتور، ایده‌ی جذابی بود. اما این ایده درحال جذابتر شدن بود. مهندس شیمی آقای چارلی راسِم؛ فردی علاقه‌مند به موتورهای هیبریدی، از برنامه جدید دولت با هدف تشویق ماشین‌های پاکرو، خبر اورد.
اسم این برنامه "تشویق ماشینهای پاک" بود. یواش یواش ایالات متحده داشت از مشکل آلودگی مطلع میشد و آژانس تازه تاسیسِ حفاظت از محیط زیست؛ EPA، اعلام کرد به ماشین آزمایشی که استانداردهای آلایندگی جدیدش رو پاس کنه، هزاران دلار میده.
طبق این برنامه، باید ماشینی بسازین که اگه قبول بشه، دولت 10 تاش رو به مبلغ 30 هزار دلار میخره. 
وُک فرصت رو غنیمت شمرد. او و راسِم یه کمپانی راه انداختن و شروع کردن به ساختن اولین ماشین هیبریدی تجاری. اونا کار رو با یه ماشین قدیمی گازوئیلی شروع کردن که به خاطر فضای زیاد کاپوتش، لازمش داشتن. 
اونا به هر ذره‌ی این فضا، برای دو سیستم مجزا نیاز داشتن، موتور بنزینی و موتور برقی و شبکه‌ی اتصالات سیمی.
 اونا مجبور بودن کل این چیزا رو تو ماشین جا بِدَن. یه متخصص الکترونیک و یه شیمی‌دان؛ هیچکدوم مهندس خودرو نبودن.
 بنابراین قبل از شروع، یه مکانیک خوب رو اضافه کردن. این تیم سه نفره دست به کار شد. اول از همه، موتور بزرگ V8-ِ ماشین رو برداشتن، و بعد چگونگی ساماندهی به این قطعات پیچیده در کنار هم رو محاسبه کردن.
من فکر میکنم از سخت‌تر شدنِ کار، بیشتر لذت میبردن.
 بعد از دو سال کار، وقایع جهان، بار دیگه به سرمایه‌گذاران انگیزه داد.
درگیری در خاورمیانه، باعث کمبود نفت و افزایش قیمت بنزین شد. اهمیت ماشین هیبریدی وُک هر روز بیشتر میشد. 
در سال 1974 اونا یه سری باتری داخل صندوق جا دادن و دو سیستم رو بهم وصل کردن که به ماشین نیرو میداد. موتور هیبریدی اونا داشت زنده میشد. اما برای وُک سودی در پی نداشت. رویای اون داشت به واقعیت تبدیل میشد.
تقریبا تمام زندگی‌اش رو صرف این کار کرده بود. ساعت‌ها روی مشکلی کار میکرد و تقریبا تمام دغدغه‌اش شده بود.
ودغدغه‌های زیادی برای پرداختن وجود داشت. مثلا اگه وُک نمیتونست عمر باتریهاش رو زیاد کنه، ماشینش تو تست‌های دولت رد میشد. 
پس یه سیستم خلاقانه‌ی ترمز؛ به نام ترمز احیاکننده، رو آزمایش کرد. 
 با کم کردن سرعت ماشین، با تمام اون انرژی چیکار میکنین؟
 معمولا موقع ترمز کردن، انرژی حرکتی، از طریق اصطکاک و به شکل گرما، هدر میره. تو ماشین‌های هیبریدیِ وُک این انرژی جمع میشه تا به شارژ مجدد باتریها کمک کنه.
سرانجام وقت سنجش عملکرد این ماشین تو آزمایش رسید.
ساخت ماشین هیبریدی بنزینی-برقی، که سالیان سال در آرزویش بود، تموم شده بود. 
مصرف سوخت این ماشین، نصف ماشین‌های بنزین دیگه بود. سوخت مورد نیاز این ماشین مورد تایید EPA بود، اما سورپرایز بزرگی در راه بود. 
وُک برای ثبت تست آلایندگی ماشین با EPA تماس گرفت. اما برنامه‌ی تشویقی سرمایه‌گذاران متوقف شده بود. دولت علاقه‌ای نداشت که حتی به ماشین نگاه کنه. در سال 1974 تحریم نفت اعراب برداشته شد. بنزین مجددا ارزون شد. و دیگه ماشین‌های سوخت‌ پاک و کارامد، در اولیت نبودن. 
 وقتی پدرم توقف برنامه تشویقی رو فهمید، هم عصبانی و هم افسرده شد. اما به کارش ادامه داد.
 وُک مردی نبود که به این آسونی تسلیم شه.  با لابی و کمکِ دوستان دانشمندِ بانفوذش بالاخره EPA رو برای ازمایش ماشین، متقاعد کرد. 
او خلاصه‌ی تمام مراحل انجام کار این ماشین رو داشت. وُک و راسِم، هر دو میدونستن که جلبِ نظر EPA، تنها راهِ ممکن شدنِ رویاشونه.
و بعد اونا ماشین رو به میشیگان فرستادن. 
نتیجه‌ی چهار سال کار، به یه آزمایش بستگی داشت. بازرس EPA ماشین رو وارد مراحل آزمایش کرد. 
به شدت تحت تاثیر قرار گرفته بود. مصرف سوخت ماشین نصف ماشینهای دیگه و آلایندگی‌اش 1.20 بود. 
 هیبرید، تنها ماشینی بود که تونست تمام الزامات EPA رو براورده کنه. اونها بهش افتخار میکردن.
اما برخلاف موفقیت در آزمایشهای جاده‌ای، وُک یه ماه بعد، وقتی فهمید که پروژه اش رد شده، شوکه شد. خانواده‌اش فکر میکنن که اون زمان EPA دنبال ماشین هیبرید نبود.
اونا علاقه‌ای بهش نداشتن. او سعی کرد از نفوذ سیاسی استفاده کند، اما درها بسته بودن. 
 وُک دو سال دیگه هم تلاش کرد. اما با تموم شدن سرمایه‌اش، مجبور شد پروژه رو متوقف کنه. 
روزهای حیلی سختی رو میگذروند.
تا 25 سال بعد حرفی از ماشین‌های هیبریدی زده نمیشد. بنزین در ایالات متحده خیلی ارزون بود اما در ژاپن، نه! در سال 1997 تویوتا ماشین پرییِس رو ساخت. اولین ماشین هیبریدی که وارد بازار شد. با وُک مشورت شد. اونا از نوآوری‌های تکنیکی او خیلی استفاده کردن. بازار پیرییِس، اون زمان داغ بود و حدس بزنین کی یکی‌شو خرید؟! 
پدرم از عرضه شدن پرییِس خیلی خوشحال بود. اگه سوارش میشدین و پدرم میدید، حتما باید میبُردتون بیرون و نشونتون میداد که چطوری کار میکنه. عاشقش بود.
امروز بیش از 4.5 میلیون ماشین هیبریدی به فروش رفته. بالاخره از ویکتور وُک؛ پدرخوانده‌ی تکنولوژی ماشین هیبریدی، قدردانی و حمایت شد.